« .. پیشبینی همگان و تنها نقطهی امید مردم که گهگاه توسط عدهای به زبان هم میآمد این بود: حکومتی که بنیانش بر جهالت و کوری و بیتدبیری است، بیش از چند روز، دوام نمیآورد و از درون فرو میپاشد و نابود میشود.
پس اگر این چند صباح را تحمل کنند و دندان بر جگر بگذارند بهتر است از هر اقدام و حرکتی که خدای نکرده منجر به اختلاف و دعوا و جنگ و خونریزی بشود. ولی ظاهرا خود پادشاه اصلا چنین تصوری نداشت و هر روز با اعتماد به نفسی بیشتر از روز قبل، برای تثبیت پایههای حکومتش تلاش میکرد.
در میان مردم، عدهای هم بودند که این شیوهی سکوت و تحمل را نمیپسندیدند و حاضر بودند؛ هرگونه خفت و خواری و تحقیر و اهانتی از سوی پادشاه را پذیرا شوند و دانش و تجربهشان را در اختیار پادشاه بگذارند؛ تا سرزمین و مردمشان آسیب کمتری ببینند. ولی پادشاه، نه خود را نیازمند به مشورت و استفاده از نظرات و آراء دیگران میدید و نه میتوانست اعتمادی نسبت به افراد سالم و بینا داشته باشد...»
منبع: سید مهدی شجاعی، دموکراسی یا دموقراضه، نشر نی
یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 79 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 7:38