« ... پادشاه اگر عقلی نفسگرایانه و دنیامدارانه داشته باشد، یکی از این دو مسیر را انتخاب میکند:
راه اول: برای مردم، خدایانی از جنس سنگ و چوب و غیره میتراشد و آن خدایان دستساز را نمایندهی خدای واحد جا میزند و خودش هم متولی و سرپرست آنها میشود. که البته این شیوه، تا حدود زیادی کهنه و نخنما شده و به اندازهی گذشته، کارایی ندارد.
راه دوم: پادشاه، خود را نمایندهی تامالاختیار خدا و واسطه میان خدا و مردم جا میزند. این سیاست از چند مزیت برخوردار است:
۱- پادشاه به طور مستقیم با خدا در نمیافتد و خودش را ضایع نمیکند.
۲ - به قدرت مادی و زمینی خود، رنگ معنوی و آسمانی میدهد.
۳- نیاز معنوی مردم را مدیریت میکند.
۴- برای مردمی که عقلشان در چشمشان است، به تدریج خدای حقیقی را کمرنگ و نمایندهی ملموس و محسوس او یعنی خودش را تا حد جایگزین، پررنگ میکند.
۵- صندوق انتقادات و شکایات مردم در پیشگاه خدا و نامههای محرمانه مردم را خودش باز میکند و به همهی اسرار و زوایای پنهانی مردم، آگاهی و تسلط مییابد.
۶- از آنجا که مردم در خیالپردازی و خرافهسازی استادند، به تدریج، برای پادشاه، جایگاهی میسازند و افسانهها و کرامتهایی میپردازند که خود پادشاه و عواملش عمرا به این درجه از خلاقیت دست پیدا نمیکنند.
با این توصیفات، طبیعی است که پادشاه، راه دوم را انتخاب کند و به تاسیس و راهاندازی دفتر نمایندگی خدا روی زمین بپردازد.
***
بیشترین منافعی که این باور مردم میتوانست برای پادشاه داشته باشد، این بود که:
اولا: مسئولیت همهی اعمال و رفتارش را از دوش خود بردارد و به عهدهی خدا بگذارد و خود را به بهای تهمت به خدا تطهیر کند.
ثانیا: در مردمان سادهلوح، تمکین و اطلاعات پدید آورد.
ثالثا: افراد معترض و ناراضی و مخالف را با محمل و بهانهی ضدیت با خدا از میان بردارد. ...»
منبع: سید مهدی شجاعی، دموکراسی یا دموقراضه، نشر نی
+ واقعا جا داره تکتک قسمتهای این کتاب اینجا نوشته بشه. از همین الان پست «دموقراضه ۴» هم آمادهس. قطعا تعداد بیشتری هم خواهد بود.
یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 45 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 7:38