دموقراضه ۳

ساخت وبلاگ

« ... پادشاه اگر عقلی نفس‌گرایانه و دنیامدارانه داشته باشد، یکی از این دو مسیر را انتخاب می‌کند:

راه اول: برای مردم، خدایانی از جنس سنگ و چوب و غیره می‌تراشد و آن خدایان دست‌ساز را نماینده‌ی خدای واحد جا می‌زند و خودش هم متولی و سرپرست آن‌ها می‌شود. که البته این شیوه، تا حدود زیادی کهنه و نخ‌نما شده و به اندازه‌ی گذشته، کارایی ندارد.

راه دوم: پادشاه، خود را نماینده‌ی تام‌الاختیار خدا و واسطه میان خدا و مردم جا می‌زند. این سیاست از چند مزیت برخوردار است:

۱- پادشاه به طور مستقیم با خدا در نمی‌افتد و خودش را ضایع نمی‌کند.

۲ - به قدرت مادی و زمینی خود، رنگ معنوی و آسمانی می‌دهد.

۳- نیاز معنوی مردم را مدیریت می‌کند.

۴- برای مردمی که عقل‌شان در چشم‌شان است، به تدریج خدای حقیقی را کمرنگ و نماینده‌ی ملموس و محسوس او یعنی خودش را تا حد جایگزین، پررنگ می‌کند.

۵- صندوق انتقادات و شکایات مردم در پیشگاه خدا و نامه‌های محرمانه مردم را خودش باز می‌کند و به همه‌ی اسرار و زوایای پنهانی مردم، آگاهی و تسلط می‌یابد.

۶- از آن‌جا که مردم در خیال‌پردازی و خرافه‌سازی استادند، به تدریج، برای پادشاه، جایگاهی می‌سازند و افسانه‌ها و کرامت‌هایی می‌پردازند که خود پادشاه و عواملش عمرا به این درجه از خلاقیت دست پیدا نمی‌کنند.

با این توصیفات، طبیعی است که پادشاه، راه دوم را انتخاب کند و به تاسیس و راه‌اندازی دفتر نمایندگی خدا روی زمین بپردازد.

***

بیشترین منافعی که این باور مردم می‌توانست برای پادشاه داشته باشد، این بود که:

اولا: مسئولیت همه‌ی اعمال و رفتارش را از دوش خود بردارد و به عهده‌ی خدا بگذارد و خود را به بهای تهمت به خدا تطهیر کند.

ثانیا: در مردمان ساده‌لوح، تمکین و اطلاعات پدید آورد.

ثالثا: افراد معترض و ناراضی و مخالف را با محمل و بهانه‌ی ضدیت با خدا از میان بردارد. ...»


منبع: سید مهدی شجاعی، دموکراسی یا دموقراضه، نشر نی


+ واقعا جا داره تک‌تک قسمت‌های این کتاب اینجا نوشته بشه. از همین الان پست «دموقراضه‌ ۴» هم آماده‌س. قطعا تعداد بیشتری هم خواهد بود.

یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 45 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 7:38