بی تو، با تو *

ساخت وبلاگ

تو جمع بودن رو دوست ندارم.چون همیشه تو جمع تنهام. تنهایی هام رو دوست دارم، چون وقتی تنهام دیگه تنها نیستم.

وقتی تنهام تو رو تصور می کنم که وقتی باهات حرف می زنم به حرفم گوش میدی و گاهی لبخند می زنی، چرا باید با تو بودن رو دوست داشته باشم وقتی حتی به خودت زحمت نمیدی وقتی دارم باهات حرف می زنم سرت رو برگردونی و نگاهم کنی؟

وقتی تنهام خودم رو تصور می کنم که دارم به زبون تو حرف می زنم و تو جوابم رو میدی.چرا باید با تو بودن رو دوست داشته باشم وقتی قراره تو با «تو های» دیگه حرف بزنی و من سرم رو بندازم پایین و گوش بدم؟

وقتی تنهام، خودم رو تصور می کنم که هم سن تو ام، میگم، می خندم، و با هم شوخی می کنیم. چرا باید با تو بودن رو دوست داشته باشم، وقتی تو قراره از من بزرگتر باشی و من در مقابلت یه بچه و ... «بچه! مگه من هم سن تو ام؟!»

وقتی تنهام همه خوبن. همه دارن می خندن، همه خوشحالن. چرا باید با تو بودن رو دوست داشته باشم وقتی «بی تو»، بیشتر با «تو ام»؟

تنهایی هام رو دوست دارم چون تو تنهایی هام دیگه تنها نیستم.



+ حالا نمی دونم سال 91 که این متن رو تو دفترم نوشتم و تاریخ زدم، خطاب به کی نوشتم،(یه حسی بهم میگه خانم ع.) ولی همین الانشم ترجیح میدم به جای بودن کنار بعضی آدم ها، تصورشون کنم.

+ اگه گذشته ی ما صرفا همون چیزی باشه که ما به یادش میاریم چی؟ خب من ترجیح میدم همین تصوراتم رو به یاد بیارم.

+ میشه یه اتفاق جدید بیفته، که موضوع صحبت های فامیل و آشنا عوض بشه؟ خسته شدم بس که راجع به من و زندگیم حرف می زنن:|

+ رو اعصاب ترین قسمتش اینه:«نگران نباش، انشاالله هر چه زودتر با یه آدم مناسب ازدواج می کنی» :|

* عنوان یکی از آهنگ های گروه آریان.(که همچین بی ربط هم نیست به این متن)

یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 10:24