این چیزایی که می خوام بنویسم هیچ کدوم بر دیگری اولویت ندارن، برا همین این جمله رو دارم می نویسم که اون یکی ها همه شون بشن پی
نوشت :دی
+ دیشب تو خیابون پشت دانشگاه یه پسره اومد یه نایلون رو تو صورتم ترکوند و بعد از این که من ترسیدم، تا ته کوچه در حالی که قهقهه می زد یورتمه رفت :| نوآوریش ستودنی بود! بعد برید راجع به خشونت علیه مردان مطلب بنویسید!:)))
+ این دوستم قبلا موقع حرف زدن با من یه سری حد و حدود رو رعایت می کرد و یه سری اصطلاحاتی که بین خودشون عادیه رو به کار نمی برد. الان نمی دونم چرا دیگه نمی کنه! حالا یا چون می دونه توییت هاش رو می خونم و با ادبیاتش کاملا آشنا هستم دیگه رعایت نمی کنه، یا به خاطر این که friends رو ازش گرفتم و دیدم.[شکلک متفکر]
+ دیشب داییم مثل بچه ها هی میومد انگشت می زد به لپ تاپ من ، فرار می کرد :))) [طبیعتا جهت مسخره بازی] قبلش پسرش اومده بود نشسته بود کنارم و زیرچشمی نگاه می کرد و روش نمی شد بپرسه بازی دارم یا نه!(که اگه می پرسید هم نداشتم!)
+ در مورد پست های قبلی، می دونم کی باعث شده ناراحت بشم، و می دونم دقیقا چی کار کرده که باعث شده ناراحت بشم. تنها چیزی که نمی دونم اینه که دقیقا چرا از این کارش ناراحت شدم:))) و خب در نهایت این که بیشتر از دست خودم ناراحت بودم. و آخرش این که بی خیال بابا! دنیا مگه چند روزه؟
+ یکی بیاد این آقاهه رو از من دور کنه، آلرژی پیدا کردم بهش دیگه! چرا خفه نمیشه؟ چرا نمیره؟ همینا برا آدم اعصاب نمیذارن دیگه!
+ هندزفری گذاشتم تو گوشم صدای اونو نشنوم، یکی دیگه بغل دستم شروع کرد فحش دادن :| چیزی پخش نمیشه ، دارم می شنومت :|
+ خب مثل این که فهمید و رفت :)))
+ اصلا اینا تو دانشکده چی کار می کنن؟ مگه 5 شنبه نیست؟ همین الان یه 60 - 70 نفر آدم ناآشنا و سن بالا به صورت گروهی ریختن تو همکف دانشکده.
+ میشه اگه عاشق شدید، یا برید بهش برسید، یا نیاید به من بگید؟ یا اگه بهش نرسیدید و عاشق یکی دیگه شدید یا به یکی دیگه رسیدید(!)، بهم بگید که از قبلی فارغ شدید؟ خودتون یادتون میره، ولی من یادم نمیره :)))
+ چقدر دارم حرف می زنم!
یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:13