بستنی فروش تنبل

ساخت وبلاگ

تو فاصله ی بین در دانشگاه و ایستگاه مترو، یه مغازه ی بستنی فروشی کوچیک هست که هر بار از جلوش رد میشم، تعداد زیادی آدم، جلوی مغازه، روی چهارپایه های پلاستیکی نشستن و دارن بستنی می خورن.

یه بار که داشتم این مسیر رو می رفتم، دیدم چند متر این طرف تر، یه مغازه ی تقریبا خالی هست که جلوش یه دونه از این یخچال های بستنی گذاشتن.داخلش هم چند تا یخچال بستنی بود. این مغازه به نسبت بزرگ بود. با خودم گفتم این که باز بشه، اون یکی بستنی فروشی کلی ضرر می کنه.

تا مدت ها، هر روز این مسیر رو می رفتم و هر روز مغازه ی تقریبا خالی و یه یخچال بستنی جلوی در مغازه رو می دیدم و با خودم فکر می کردم پس چرا این بستنی فروشی افتتاح نمیشه؟! این همه مدت چی کار دارن می کنن؟ حداقل چرا این یخچال رو نمیذارن تو؟!

بعد از یه مدت نمی دونم دقیقا چه اتفاقی افتاد که بر خلاف هر روز - که فقط داخل مغازه رو نگاه می کردم - سرمو بلند کردم و تابلوی مغازه رو نگاه کردم. حدس می زنید چه اتفاقی افتاد؟

فهمیدم اون مغازه، اصلا قرار نیست افتتاح بشه. چون یه بار افتتاح شده. و اصلا قرار نیست بستنی بفروشه، چون یخچال فروشیه!


+ الان فهمیدین من چقدر آدم سر به زیری هستم؟ :)))

یه خسته ی خیلی خسته...
ما را در سایت یه خسته ی خیلی خسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5elak737 بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت: 2:23